« من ناشنوا هستم!من ماسک می‌زنم »

اکنون پاسی از شب گذشته است...

اکنون پاسی از شب گذشته است...

  دوشنبه 23 تیر 1399 00:53, توسط طوباي محبت   , 80 کلمات  
موضوعات: بدون موضوع

بابام تازه پیام دادن رو یادگرفته و خیلی کتابی مینویسه ، صبح اس زده :سلام ! آیا میتوانی نان بخری ؟

 منم پیام دادم : آری پدر ! به سرعت مرکبی یافته و خود را به نانوا خواهم رساند و از شاتر طلب نان خواهم کرد !
پدر از شاتر چند عدد نان طلب کنم ؟??

زنگ زد بهم گفت : منو مسخره میکنی ؟ اگه جرأت داری امشب بیا خونه ! و قطع کرد !?

اکنون پاسی از شب گذشته است ! آیا به نظر شما امشب به خانه رجعت کنم ؟؟؟ ?


آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: سربازی از تبار سادات [عضو] 
5 stars

به نظر اینجانب شما امشب را در خیابان به سر ببرید

1399/04/24 @ 22:27
پاسخ از: طوباي محبت [عضو] 

خخخخخ
راه‌حل منطقی‌یه به نظرم:)

1399/04/26 @ 15:56
نظر از: راحیل [عضو] 

جالب بود

1399/04/24 @ 00:40
پاسخ از: طوباي محبت [عضو] 

متشکرم
لطف دارین

1399/04/26 @ 15:55


فرم در حال بارگذاری ...

آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30

شكوفه لبخند

مطالب طنز این وبلاگ در صورت تولیدی بودن با امضای طوبی منتشر می‌شود.

جستجو

لبخند به لبهای آنلاین:)

  • زفاک
  • نور الدین

اینا خنده‌دار تر بودن؟:)

 
مداحی های محرم